http://systememanagement.persianblog.ir/
http://systememanagement.persianblog.ir/
وقتی که قلب هایمان کوچکتر از غصه هایمان می شود،
وقتی نمی توانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم
و بغض هایمان پشت سر هم می شکند ....
وقتی احساس می کنیم بدبختیها بیشتر از سهم مان است
و رنج ها بیشتر از صبرمان ....
وقتی امیدها ته می کشد و انتظارها به سر نمی رسد ....
وقتی طاقتمان تمام می شود و تحمل مان هیچ ....
آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم و مطمئنیم که تو،
فقط تویی که کمکمان میکنی ....
آن وقت است که تو را صدا می کنیم و تو را می خوانیم ....
آن وقت است که تو را آه می کشیم،
تو را گریه می کنیم و تو را نفس می کشیم ....
وقتی تو جواب می دهی، دانه دانه اشک هایمان را پاک می کنی .....
و یکی یکی غصه هایمان را از دلمان بر میداری....
گره تک تک بغض هایمان را باز می کنی
و دل شکسته مان را بند میزنی ....
سنگینی ها را برمیداری و جایش سبکی می گذاری و راحتی ....
بیشتر از تلاشمان خوشبختی می دهی
و بیشتر از حجم لب هایمان لبخند ....
خواب هایمان را تعبیر می کنی، و دعاهایمان را مستجاب .....
آرزوهایمان را برآورده می کنی، قهرها را آشتی می دهی
و سخت ها را آسان و تلخ ها را
شیرین می کنی و دردها را درمان
نا امیدی ها همه امید می شوند و سیاهی ها سفید سفید ....